همه چی از همه جا

همه چی از همه جا

همه چی از همه جا

همه چی از همه جا

۷ عادات صبحگاهی برای پوست عالی داشتن

این افراد صورت خود را با پاک کننده‌های ملایم می‌شویند:

صبح زود زمانی که از خواب بیدار می‌شوید بهتر است از یک پاک کننده ملایم استفاده کنید تا روغن و چربی موجود بر روی پوست را از بین ببرید.


آن‌ها پوست خود را در برابر آسیب‌های محیطی محافظت می‌کنند:

همیشه از آنتی اکسیدان‌های مختلف برای به تاخیر انداختن یا پیشگیری از آسیب سلولی که توسط آلاینده‌های محیطی بر روی پوست ایجاد می‌شود، استفاده کنید. مواردی همچون اشعه ماوراء بنفش می‌تواند باعث آسیب به پوست شما شود.


آنتی اکسیدان‌های عمومی در محصولات مراقبت از پوست حاوی ویتامین E ، C، فلورتین، فرولیک اسید و ترکیبات گیاهی مانند رسوراترول ، چای سبز و انواع قهوه است.


این افراد هرگز استفاده از ضد آفتاب را فراموش نمی‌کنند:

زمانی که می‌خواهید به بیرون از منزل بروید حتما از ضدآفتاب‌ها استفاده کنید. بهتر است از ضد آفتاب‌هایی استفاده کنید که SPF سی یا بالاتر از آن را دارند زیرا تاثیر بهتر و بیشتری بر روی پوست خواهند داشت. شما می‌توانید از لوازم آرایشی استفاده کنید که دارای ضد آفتاب هستند.


آن‌ها همیشه گردن، سینه و دست‌های خود را می‌پوشانند:

هرگز استفاده از آنتی اکسیدان‌ها و ضد آفتاب‌ها را بر روی گردن، قسمت بالایی قفسه سینه و دست‌ها فراموش نکنید. این قسمت‌ها نیز همانند صورت در معرض اشعه ماوراءبنفش قرار دارند. معمولا افراد مراقبت از این قسمت‌ها را فراموش می‌کنند اما همان‌طور که ذکر شد این قسمت‌ها نیز همانند صورت در معرض اشعه و آلاینده‌های محیطی قرار دارند.



این افراد به جوش‌های صورت خود دست نمی‌زنند:

زمانی که صبح زود با دیدن جوش‌های قرمز صورت خود عصبانی می‌شود بهتر است به آن‌ها دست نزنید. شما می‌توانید از یخ برای کاهش التهاب آن استفاده کنید و سپس از کرم‌های مخصوص جوش صورت استفاده نمایید که حاوی سالیسیلیک اسید، بنزوئیل پراکسید یا گوگرد است و می‌تواند جوش را خشک کند. برخی از محصولات حتی حاوی ترکیبات پنهان کننده هستند.


همچنین بخوانید: جوش‌هایی که نباید بترکانید!

از یک صبحانه رنگین استفاده می‌کنند:

یک رژیم غذایی سرشار از میوه‌ها و سبزیجات همچون توت و برگ‌های سبز می‌تواند باعث درخشندگی پوست شود. توت‌های مختلف را به نان، ماست یا اسموتی خود اضافه کنید تا بتوانید از خواص آنتی اکسیدانی و ویتامین C آن بهره مند شوید.


همچنین اگر مصرف الکل، شکر و غذاهای فرآوری شده را کاهش دهید پوست بهتر و شاداب تری خواهید داشت. اگر نسبت به گلوتن حساسیت دارید یا نمی‌توانید از لبنیات استفاده کنید، آن‌ها را از رژیم غذایی خود حذف کنید.


این افراد آب زیادی می‌نوشند:

زمانی که بدن شما آب کافی نداشته باشد، پوست ظاهری خشک و خسته به خود می‌گیرد. سعی کنید همیشه پوست خود را مرطوب نگه دارید. نوشیدن آب را فراموش نکنید. قبل از خوردن قهوه در صبحانه خود، یک لیوان آب بنوشید.


 

14 اعجاز علمی در قرآن

 


1. جاذبه ی زمین


قرآن، هزار و اندی سال قبل از نیوتن از جاذبه ی زمین خبرداده است:


« زمین را جذب کننده آفریدیم.» مرسلات/ 25


در دهها تفسیر که پیش از ولادت نیوتن نوشته شده، تصریح گردیده، که (کِفات) به معنای جذب کردن است.


درعصری که همه، خورشید را ثابت می دانستند، قرآن فرموده است: « خورشید به سوی آرامگاه خودش د ر حرکت است.» یس / 38


2. حرکت انتقالی زمین [ گردش زمین به دور خورشید]


قرآن در حدود هزار سال پیش از گالیله که با نظر خود زمین را از مرکزیت جهان هستی در آورد به صراحت گفته است: « به کوهها نگاه می کنی، خیال می کنی که در یک جا ایستاده اند، د رحالیکه مانند ابرها درحرکتند.» نمل/ 88


قرآن کریم در این مورد اشارات فراوانی دارد و از زمین با تعبیراتی مثلِ گهواره (طه / 53) و شتر راهوار ( ملک/15) یاد کرده است.


3. انبساط عالم


قرآن، 13 قرن پیش از ولادت 0لومتر)، از انبساط عالم خبر داده است: « آسمان را به قدرت خود آفریدیم و هر لحظه، آن را گسترش می دهیم.» ( ذاریات/ 47)


4. ستونهای نامرئی ( جوّ کره ی زمین)


قرآن در مورد این ستونها می فرماید: « خداوند آسمان را بدون ستونی که آن را ببینید، برافراشت.» رعد/ 2 - لقمان / 10


هنگامی که از امام رضا « علیه السلام» پرسیدند: مگر آسمان ستون دارد؟ فرمود: بله، در آنجا ستونهایی است که شما نمی بینید. شیخ طوسی هزار سال پیش در تفسیر خود فرموده است:


قرآن نگفته ( بدون ستون)، بلکه فرموده است: (بدون ستون مرئی)


تفسیر تبیان؛ ج 6، ص 213


5. حرکت ستارگان


زمانی که دانشمندان به پیروی از هیئت بطلمیوس، همه ی ستاره ها و سیاره ها را ثابت می دانستند، قرآن، با تعبیر « حرکت در مداری شناور» از آنها یاد کرده است. انبیاء/33


6. حرکت خورشید


درعصری که همه، خورشید را ثابت می دانستند، قرآن فرموده است: « خورشید به سوی آرامگاه خودش د ر حرکت است.» یس / 38


7. زوجیت گیاهان


« (لینه) گیاه شناسِ سوئدی، در اواسط قرن18 میلادی کشف کرد که در گیاهان نیز جنس نر و ماده وجود دارد، اما این موضوع، محافل کلیسا را خشمگین ساخت و کتابهای او را به عنوان کتب ضلال معرفی کردند.» دانستیهای جهان علم ص 241 .


اما قرآن، در بیش از ده آیه از زوجیت گیاهان بحث کرده است. مثلاً : شعرا/ 7 – لقمان/10 « و از آسمان آبی فرو فرستادیم و به وسیله ی آن جفتهایی از گیاهان گوناگون رویاندیم.»


8. تسخیر فضا


قرآن کریم، 14 قرن پیش از آنکه ( یوری گاگارین) هوس سفر فضایی را در سر بپروراند، از سفر فضایی بحث کرده و نوید موفقیت داده است. آنجا که می فرماید:


یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ(الرحمن/33)


ای گروه جن و انس! اگر می‌توانید از مرزهای آسمانها و زمین بگذرید، پس بگذرید، ولی هرگز نمی‌توانید، مگر با نیرویی (فوق العاده)!


9. موجودات زنده در جهان بالا


بشر امروز در کُرّاتِ دیگر به جستجوی موجود زنده می پردازد و تاکنون اطلاعات قانع کننده ایی بدست نیاورده است، در صورتی که قرآن 15 قرن قبل، به صراحت از وجود موجودات زنده در آنجا، خبر داده است: « از نشانه های قدرت خدا، آفرینش آسمان و زمین و پراکندن جنبده در آن دو می باشد.» شوری 29


10. همبستگی آسمان و زمین


ساختمان آفرینش از (گاز) تشکیل شده و سپس به (سدیم) تقسیم گردید و یکی از نتایج این تقسیم منظومه شمسی ما می باشد.


یکی از بهترین دلائلی که می رساند این کرات همبستگی داشته اند، این است که در خورشید بیش از 67 عنصر وجود دارد که عین آن عناصر در زمین نیز دیده می شود.


همچنین، عناصر سنگهای آسمانی که از آسمان داخل زمین می شوند، همان عناصری است که ساختمان زمین را در بر گرفته است.


خداوند این همبستگی را در قرآن کریم بیان فرموده است:


« آسمان و زمین قبلاً به هم متصل بودند و ما آنها را از همدیگر جدا کردیم.» انبیاء / 30


11. توده های گاز


دکتر ونول لاتیمار، آسمان شناس معروف می گوید:


« زمین و ستارگانِ دیگر، از توده های ابری، تکوین یافته اند و این ابر از ذرات سختی پدید آمده که حجمش 10 هزار برابر از حجم کره ی زمین بزرگتر بود.»


قرآن این حقیقت را به این صورت بیان فرموده است:


«خداوند اراده کرد خلق کند آسمان را، حال آن که آسمان، توده ی گاز و دود بود.» فصلت / 11


12. برخورد الکتریسیته


(فرانکلین) ثابت کرد که ابرها دارای بار الکتریسیته هستند و همان طوری که منفی و مثبت همدیگر را جذب می کنند، منفی با منفی و مثبت  با مثبت، همدیگر را دفع می کنند و این دفع کردن باعث می شود ابرها از هم دور شوند، لکن خداوند، بوسیله ی بادها، ابرها را به هم نزدیک می سازد تا منفی و مثبت همدیگر را جذب کرده و تولد باران نمایند.


در قرآن آیاتی وجود دارد که تنها با مسئله ی کروی بودن زمین تطبیق می کند، از جمله: « به آن جمعیت که تضعیف شده بودند، مشرقها و مغربهای پر برکت زمین را ، ارث دادیم.» اعراف / 137


این مطلب در قرآن کریم بیان شده است:


« آیا نمی بینی خداوند، ابرها را به آسانی حرکت می دهد، بعد آنها را به هم ترکیب می نماید، سپس بر روی هم انباشته می کند، آنگاه باران را از لابلای آنها خارج می سازد.» نور/ 43


13. نبودن اکسیژن در بالای جو


از جمله روشهای تربیتی قرآن این است که، با بیان « مثل » زمینه را برای تعلیم اصول عقاید، آماده می کند.


امروز ثابت شده که هر اندازه انسان به سمت آسمان برود، هوا رقیق تر شده و در اثر نبودن اکسیژن، تنفس مشکل می گردد.


قرآن این مطلب را در قالب مثال بیان فرموده است:


« پس خداوند، کسی را که می خواهد هدایت نماید، سینه ی او را برای پذیرفتن اسلام باز می کند و کسی را که گمراه می نماید، سینه ی او را تنگ می کند و در فشارقرار می دهد، مانند کسی که به آسمان می رود. » انعام 125


14.کروی بودن زمین


در قرآن آیاتی وجود دارد که تنها با مسئله ی کروی بودن زمین تطبیق می کند، از جمله: « به آن جمعیت که تضعیف شده بودند، مشرقها و مغربهای پر برکت زمین را ، ارث دادیم.» اعراف / 137


این تعبیر تنها با کروی بودن زمین می سازد، زیرا اگر فرض بگیریم که زمین مسطح است، در این صورت یک مشرق و یک مغرب بیشتر نخواهد داشت ؛ اما اگر زمین را کروی فرض نمائیم، هر نقطه ایی از زمین برای نقاط شرقی آن، (غرب) خواهد بود و برای نقاط غربی آن، (شرق) خواهد بود.





۱۴ حقایق جالب روانشناسی که همه باید بدانند

۱. آهنگ مورد علاقه‌تان احتمالا با یک روی‌داد عاطفی در ارتباط است.

این درمورد شما و هر شخص دیگری صدق می‌کند.


۲. موسیقی چشم‌اندازتان را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

این یکی تا حدی بدیهی به نظر می‌رسد! پژوهشی در دانشگاه گرونینگن نشان داده‌است موسیقی تاثیر شگرفی روی ادراک‌تان دارد.


۳. هرچه بیش تر با دیگران وقت بگذرانید، شادتر هستید.

بر اساس پژوهش‌های متعدد این موضوع درست است. مطمئن باشید در این تعطیلات وقت زیادی را با دیگران می‌گذرانید!


۴. اگر به جای خرت و پرت، برای تجربه پول خرج کنید نیز شادتر خواهیدبود.

به جای اشیا، خاطره جمع کنید، قبول است؟


۵. امروزه بچه‌ها حساس‌تر و عصبی‌تر از یک بیماری روانی متوسط در ۱۹۵۰ هستند.

این خیلی ترس‌آور است اما عجیب نیست. حدود نیمی از جمعیت اکنون از اضطراب، افسردگی، یا سوءمصرف مواد رنج می‌برد.


۶. بعضی از اعمال مذهبی استرس را کاهش می‌دهند.

کتاب “انتشارات روان‌پزشکی کتاب درسی اختلالات روحی” نشان می‌دهد آدم‌هایی که در مراقبه و دعاهای مذهبی شرکت می‌کنند کم‌تر دچار استرس می‌شوند.


۷. می‌شود با پول شادی خرید، اما فقط ۷۵۰۰۰ دلار در سال.

یک امریکایی، به‌طور متوسط می‌تواند با ۷۵۰۰۰ دلار شادی بخرد. این مبلغ شما را از فقر رها می‌کند و چیزهایی را که در زندگی نیاز دارید فراهم می‌کند.


۸. بودن با آدم‌های شاد شما را شادتر می‌کند.

این نباید خیلی عجیب باشد.


۹. ۱۸ تا ۳۳ ساله‌ها پراسترس‌ترین آدم‌های روی زمین هستند.

خانواده، تحصیل، کار، همه‌ی این‌ها می‌توانند خیلی استرس‌آور باشند.


۱۰. اگر خودتان را متقاعد کنید که خوابیده‌اید، مغزتان فریب می‌خورد که واقعا خوب خوابیده‌اید.

و این‌گونه انرژی بیش‌تری به شما می‌دهد. پژوهش‌گران آن را “خواب دارونما” می‌نامند.


۱۱. آدم‌های باهوش خودشان را دست‌کم می‌گیرند و آدم‌های نادان فکر می‌کنند نابغه هستند.

نام این پدیده اثر دانینگ-کروگر است، و واقعی است. کافی است به فیس‌بوک بروید تا ببینید درمورد چه‌چیزی صحبت می‌کنم.


۱۲. وقتی رویداد مربوط به گذشته را به یاد می‌آورید، درواقع دارید آخرین باری را به یاد می‌آورید که آن را به یاد آوردید.

بسیار خوب، این یکی سرم را به دوران انداخت. برای همین است که خاطرات‌مان به مرور زمان محو می‌شوند و عوض می‌شوند.


۱۳. وقتی با استفاده از یک زبان دیگر فکر می‌کنید، تصمیمات‌تان عاقلانه‌تر هستند.

پژوهشی در دانشگاه شیکاگو نشان داده‌است شهروندان کره‌ای که با استفاده از زبان‌های خارجی فکر می‌کنند سوگیری‌شان در مجموع کم‌تر است. چه خوب.


۱۴. اگر اهداف‌تان را اعلام کنید، کم‌تر احتمال دارد موفق شوید.

درست است. آزمون‌ها از ۱۹۳۰به خوبی این را اثبات کرده‌اند.


ترجمه: تحریریه سایت کسب و کار  بازده- مینا بنادکوکی

منبع: هایرپرسپکتیو


 



چند داستان کوتاه جالب و خواندنی


داستان کوتاه جالب و آموزنده

چوپان

ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ماشین ﺷﺨﺼﯽ‌ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ‌ﻫﺎﯼ بیرون ﺷﻬﺮ، ﺭﻭﯼ ﺗﭙﻪ‌ﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ. ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﻭ پرسید ﭼﻪ چیز ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﯽ؟

ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻧﯽ می‌زنم ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﺩ ﻣﻦ ﺟﻤﻊ می‌شوند. ﺣﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﻦ را صدا می‌زند ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻧﺮﻭم ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﻢ ﮐﻤﺘﺮم.


پانزده داستان کوتاه جالب و خواندنی


وقتی که او مرد
وقتی که مرد، حتی یک نفر هم توی محل ما ناراحت نشد. بچه‌های محل اسمش رو گذاشته بودند مرفه بی‌درد و بی‌کس. و این لقب هم چقدر به او می‌آمد نه زن داشت نه بچه و نه کس‌وکار درستی.
شنیده بودیم که چند تایی برادرزاده و خواهرزاده دارد که آنها هم وقتی دیده بودند آبی از اجاق عموجان و دایی جان برایشان گرم نمی‌شود، تنهایش گذاشته بودند.
وقتی که مُرد، من و سه چهار تا از بچه‌های محل که می‌دانستیم ثروت عظیم و بی‌کرانش بی‌صاحب می‌ماند، بدون اینکه بگذاریم کسی از همسایه‌ها بفهمد، شب اول با ترس و لرز زیاد وارد خانه‌‌اش شدیم و هر چه پول نقد داشت، بلند کردیم. بعد هم با خود کنار آمدیم که: این که دزدی نیست تازه او به این پول‌ها دیگر هیچ احتیاجی هم ندارد. تازه می‌توانیم کمی هم از این پول‌ها را از طرفش صرف کار خیر کنیم تا هم خودش سود برده باشد و هم ما...
اما دو روز بعد در مراسم خاکسپاری‌اش که با همت ریش سفید‌های محل به بهشت زهرا رفتیم، من و بچه‌ها چقدر خجالت کشیدیم.
موقعی که ١۵٠ بچه یتیم از بهزیستی آمدند بالای سرش و فهمیدیم مرفه بی‌درد خرج سرپرستی همه آنها را می‌داده، بچه‌های یتیم را دیدیم که اشک می‌ریختند و انگار پدری مهربان را از دست داده‌اند از خودمان پرسیدیم: او تنها بود یا ما؟



آیا تا به حال پلی ساخته‌ایم؟
در زمان‌های دور دو برادر در کنار هم بر سر زمینی که از پدرشان به ارث برده بودند کار می‌کردند و در نزدیک هم خانه‌هایی برای خودشان ساخته بودند و به خوبی روزگار می‌گذراندند. برحسب اتفاق روزی بر سر مسئله‌ای با هم به اختلاف رسیدند. برادر کوچکتر بین زمین‌ها و خانه‌هایشان کانال بزرگی حفر کرد و داخل آن آب انداخت تا هیچ گونه ارتباطی با هم نداشته باشند.
برادر بزرگتر هم ناراحت شد و از نجاری خواست تا با نصب پرچین‌های بلند کاری کند تا برادرش را نبیند و خودش عازم شهر شد. هنگام عصر که برگشت با تعجب دید که نجار بجای ساخت دیوار چوبی بلند یک پل بزرگ ساخته است.
برادر کوچکتر که از صبح شاهد این صحنه بود پیش خود اندیشید حتماً برادرش برای آشتی دستور ساخت پل را داده است و بی‌صبرانه منتظر بازگشت او بود.
رفت و برادر بزرگ را در آغوش گرفت و از او معذرت‌خواهی کرد. دو برادر از نجار خواستند چند روزی مهمان آنها باشد. اما او گفت: پل‌های زیادی هستند که او باید بسازد و رفت.




آیا کارمندان خود را می‌شناسید؟
روزی مدیر یکی از شرکت‌های بزرگ در حالی‌که به سمت دفتر کارش می‌رفت چشمش به جوانی افتاد که در کنار دیوار ایستاده بود و به اطراف خود نگاه می‌کرد.
جلو رفت و از او پرسید: شما ماهانه چقدر حقوق دریافت می‌کنی؟
جوان با تعجب جواب داد: ماهی دوهزار دلار.
مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد و از کیف پول خود شش هزار دلار را در آورده و به جوان داد و به او گفت: این حقوق سه ماه تو، برو و دیگر اینجا پیدایت نشود، ما به کارمندان خود حقوق می‌دهیم که کار کنند نه اینکه یک‌جا بایستند و بی‌کار به اطراف نگاه کنند.
جوان با خوشحالی از جا جهید و به سرعت دور شد. مدیر از کارمند دیگری که در نزدیکی‌اش بود پرسید: آن جوان کارمند کدام قسمت بود؟
کارمند با تعجب از رفتار مدیر خود به او جواب داد: او پیک پیتزافروشی بود که برای کارکنان پیتزا آورده بود.



نگهداری هدیه
مرد هدیه‌ای که چند لحظه پیش از خانمی گرفته بود را محکم به سینه‌اش چسبانیده بود و طول خیابان را طی می‌کرد. به فکرش افتاد، این یادگاری را برای همیشه نگهداری کند. ولی از حواس پرتی و  شلختگی خودش می‌ترسید. توی مسیر همه‌ش به این فکر می‌کرد که چگونه از این هدیه ارزشمند مراقبت کند. فکری به ذهنش رسید. وارد خانه که شد هدیه را جلوی سینه‌اش گرفت و گفت: تقدیم به همسر عزیزم!
همسرش تا آخر عمر، آن هدیه را مثل تکه‌ای از بدن خودش مواظبت می‌کرد.



یک لنگه کفش
روزی گاندی در حین سوار شدن به قطار یک لنگه کفشش درآمد و روی خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پیاده شده و آن را بردارد. در همان لحظه گاندی با خونسردی لنگه دیگر کفشش را از پای درآورد و آن را در مقابل دیدگان حیرت‌زده اطرافیان طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه کفش قبلی افتاد.
یکی از همسفرانش علت امر را پرسید.
گاندی خندید و در جواب گفت: مرد بینوائی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند، حالا می‌تواند لنگه دیگر آن را نیز برداشته و از آن استفاده نماید




قدرت عشق
همسر من ناگهان مریض شد، او ۳۰ پوند از وزنش را از دست داد، بی اختیار گریه می‌کرد. خوشحال نبود، از سردرد و ناراحتی اعصاب رنج می‌برد. ساعات کمی می‌خوابید و همیشه خسته بود. رابطه ما در آستانه جدایی بود، او داشت زیبایی‌اش را از دست می‌داد و حاضر به بازی در هیچ فیلمی نبود.
من امیدی نداشتم و فکر می‌کردم به زودی طلاق خواهیم گرفت. وحشت تمام وجودم را فرا گرفته بود.
اول دعا کردم، ناگهان تصمیم دیگری گرفتم. می‌دانستم من زیباترین زن زمین را دارم. او بت زیبایی بیش از نیمی از زنان و مردان زمین است. و من شروع به سرریز کردن او با گل و بوسه و عشق کردم. و هر لحظه او را سورپرایز می‌کردم. فقط برای او زندگی می‌کردم. در جمع فقط در مورد او صحبت می‌کردم. او را در مقابل دوستان مشترکمان ستایش می‌کردم.
او روز به روز شکوفا می‌شد. هر روز بهتر می‌شد، وزن خود را بدست آورد، دیگر عصبی نبود. و من نمی‌دانستم که عشق تا این حد توانایی دارد و پس از آن متوجه یک مطلب شدم:
زن بازتابی از رفتار مردش است. اگر شما زنی را تا نقطه جنون دوست بدارید، او هم به همان مجنون تبدیل خواهد شد.


غزل عاشقانه

به هر نشانه ای از تو دلش بهانه بگیرد



به هر نشانه ای از تو دلش بهانه بگیرد

غمی به وسعت دنیا در او زبانه بگیرد


نخی ز پیرهنت یا کتاب منزوی ات را

شبیه جان خودش سخت در میانه بگیرد


مدام خیره شود در نگاه عکس قدیمی ت

مدام زل بزند دست زیر چانه بگیرد


شبانه بغض خودش را فرو که برد به تلخی

دلش از اینهمه بی مهری زمانه بگیرد


به یاد کافه و شعر و تن صدات بیفتد

دلش هوای غزل های عاشقانه بگیرد


همین که عطر نفس هات کوچه را بنوازد

میان هق هق تلخش هوای خانه بگیرد


خیال کن برسد گرد باد پیر و بخواهد

تقاصی از تن بی جان یک جوانه بگیرد


سرت که نیست بگو غیر کوله ی غم و حسرت

مسافر شب غربت چه را به شانه بگیرد ؟



دارد نگاهم می کند دارم نگاهش را



دارد نگاهم می کند دارم نگاهش را
از زندگی تا مرگ می خواهم صدایش را

دارد صدایم می کند دارم صدایت را
: بیرون بکش از زندگی یا مرگ پایت را

هر گوشه ای تنها تو را در ذهن ِ خود بستم
دارم تلو… دارم تلو… از نیستی مستم

الکل تمامم کرد و تنها در تو می مانم
خندید لب هایم ولی بغضی که می خوانم

در پرسه هایی را که در باران نمی مانیم
آغوش هایی را که در شب ها نمی خوانیم

در تخت خوابی را که تنها با تو می مُردم
در اشک هایی را که تنها با تو می خوردم

در لحظه هایی را که تنها با تو می مانم
من عاشقت بودم ؟ شدم ؟ هستم…؟ نمی دانم

شب ها بغل کردم تو را با گریه در خوابم
حل می شوی در گریه ام دیگر نمی خوابم

در تخت خوابم گریه کردم گریه من را کرد
دارم تو را… دارم تو را… در تخت خوابی سرد

شب ها بغل کردم تو را در عمق ِ بی خوابی
معشوقه ام امشب تو با من باز می خوابی ؟

دارد نگاهم می کند در عمق ِ شب هایم
دارم تصور می کنم او را به لب هایم

حل شد تو را در من که خاموشم در آغوشت
گفتم که می خواهم تو را آرام در آن گوشت

حل کردمت در قهوه ام در آنچه می خوردم
فالم شدی فالی که تنها با تو می مُردم

دارد خدایم را…خدایم را… خدایی نیست
آخر چرا دیگر کنارت هیچ جایی نیست ؟

در منطقت جنگیدم و در منطقم مُردم
از دیگران گاهی ولی من از خودی خوردم

دارد جدایم می کند در عمق ِ نادانی
معشوقه ام من عاشقت هستم تو می دانی؟

دارد مرا… دارد مرا… ترکم نکن یارم
دیگر نگو… دیگر نگو من از تو بی زارم

من زندگی کردم که تنها با تو تنها شم
آخر تو رفتی تا که من تنهای تنها شم؟

در آخرین روزت به من گفتی نمی مانم
آخر چرا رفتی… چرا رفتی… نمی دانم